شده از خاطره اش، چشم تو گریان نشود
یا که از عطر تنش، قلب تو حیران نشود
تا کمی بین همه، صحبت یارت بشود
هر چه کوشش بکنی، اشک تو پنهان نشود
شده آیا که شبی، نم نم باران بزند
دل تو تنگ کسی، در نم باران نشود
یا شبی از غم او، عابر تهران بشوی
مرهم زخم تو اما، شب تهران نشود
شعر من را تو بخوان، بر دل من حال بگو
شده از خاطره ام، چشم تو گریان نشود
محمدصادق رزمی