از کنارم رد شدی، قلبم ز نو بیمار شد
خاطرات عشق مان، در سینه ام تکرار شد
یادم آمد شانه ات، در لحظه های غصه ام
بی تو حالا محرمم، سنگینی دیوار شد
میروی با یار خود، اندوه من هم تازه شد
خاطراتت آن زمان، بر قلب من خروار شد
ناگهان باران گرفت، رفتی به زیر چتر او
رفتی و در آن هوا، چشمان من هم تار شد
عاشقت بودم ولی، از آن همه زیبایی ات
سهم من در هر شبم، رویای لاکردار شد
محمدصادق رزمی