درد یعنی که تو باشی و دلم پر بزند
بغض کهنه وسط حرف و کلامم بپرد
تلخ یعنی که دلم تنگ نگاهت بشود
تو نباشی و قدم سوی خیابان برود
درد یعنی که غمت بر دل و جانم بزند
چشم من پیش همه از غم تو تر بشود
زجر یعنی که ز غم عابر باران بشوی
بی تو اما نم او غصه ی بدتر بدهد
بدترین سال جهان در همه دوران یعنی
پشت هم غم برسد رنج و مصیبت برسد
محمدصادق رزمی