در خزان هر خش خشی بانگ کجایی می دهد
بر دل عاشق خزان بوی جدایی می دهد
عشق تو آمد به دل اما ز دل شادی ربود
هر دل عاشق چنین با غم بهایی می دهد
این خزان با رنگ زرد با نم نم باران خود
بر دلم اندوه و غم گر تو نیایی می دهد
در نمازم روز و شب تنها تو بودی آن دعا
پس خدا آخر تو را با چه دعایی می دهد
با غمت در این خزان در وقت تنها بودنم
قلب من در سینه ام بانگ کجایی می دهد
محمدصادق رزمی