از غصه آبان ماه، اندوه من آذر شد
پاییز و جدایی ها، با درد و غمش سر شد
با رفتن او گویی، شادی ز دلم رفتش
وقتی که دگر می رفت، غم ها دو برابر شد
برگشت و نگاهم کرد، با چشم پر از اشکش
چشمش که چنین تر شد، چشمان همه تر شد
از غصه چشمانش، غمگین و پر از دردم
اشکم ز جدایی ها، گویی که چه گوهر شد
از دیدن تصویرش، با خاطره و یادش
چشمان خودم هم هیچ، چشمان خدا تر شد
محمدصادق رزمی
احسنت بر شما