تو وقتی از جهان رفتی، صدایم در نمی آمد
چه می شد قصه ام با تو، به غم ها سر نمی آمد
دلم اتش گرفت وقتی، تو را دیدم به زیر خاک
ولی کاری در آن حالت، ز دستم بر نمی آمد
یقینا شاد می گشتم، کنارت در دل شب ها
که مرگ تلخ و دلگیرت، چنان او گر نمی آمد
تو از بالا خودت دیدی ،که بی تو در خودم مردم
ولی کاری در آن حالت، ز دستت بر نمی آمد
محمدصادق رزمی