بی تو انگاری عزیز در جسم خود من مرده ام
جسم من مانده ولی از درد تو من رفته ام
هر که می بیند مرا گویی که غم را دیده است
بس که از اندوه تو اشعار غمگین گفته ام
عاقبت از دوری ات دانی که من دق کرده ام
می رسد آن لحظه که خود را فدایت کرده ام
من یقین دارم که تو در یک شبی آیی عزیز
یک شبی آیی که من در زیر قبری خفته ام
مرگ گاهی در بدن از رفتن یک نبض نیست
من یقینا مرده ام وقتی که بی تو زنده ام
محمدصادق رزمی