درد یعنی او که عاشقش هستی، سهم فرد دیگری باشد
او به دل عاشق تو هم باشد، این خودش درد بدتری باشد
هر شبت پر از غمش باشی، او ولی از تو بی خبر باشد
آنقدر عاشقش بمانی که، سایه اش پشت هر دری باشد
در شب عروسی اش باشی، خیره بر غم دو چشمانش
محو چشمان او شوی اما،در دلت ابر گریه آوری باشد
در غروب ساحل بوشهر، اشک تو مثل دریا شود آن دم
چشم تو از غم عزیزت باز، مثل یک شهر بندری باشد
بر دلت غصه ها شود آوار، آن زمانی که پیش چشمانت
آنکه عاشقت بوده و تو هم هستی، سهم فرد دیگری باشد
محمدصادق رزمی