در دلم شوق تو را در سینه من دارم عزیز
هر شبم از این سبب هر لحظه بیدارم عزیز
زیر باران بهار من بی تو دلگیرم ببین
مثل ابری در بهار من بی تو می بارم عزیز
بذر عشقت در دلم با گریه آبش می دهم
در دلم عشق تو را اینگونه می کارم عزیز
یادگاری می شدش عشقت به دیوار دلم
یادگارت مانده است بر روی دیوارم عزیز
رفته ای اما هنوزم خیره ای بر چشم من
من به آن چشمان تو در سینه بیمارم عزیز
"محمدصادق رزمی"