ܓܓܓ  اِشـــغالگر  ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

ܓܓܓ اِشـــغالگر ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

اشعار و نوشته های محمدصادق رزمی
ܓܓܓ  اِشـــغالگر  ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

ܓܓܓ اِشـــغالگر ܓ <اشعار محمد صادق رزمی>

اشعار و نوشته های محمدصادق رزمی

بی حضور گرم او قلبت زمستان می شود

فکر کن عاشق شدی ناگه که باران می شود
بی حضور گرم او قلبت زمستان می شود
همزمان با چتر تو باران به قلبت می زند
با صدای چک چکش اشکت فراوان می شود
در هجوم یاد او از بس که درگیرش شدی
خانه ات از غصه ات مانند زندان می شود
زل به عکسش می زنی اما ز یادش ناگهان
قلب تو از دیدنش مانند طوفان می شود
پشت پرچین اطاق وقتی که باران می زند
از غمت غمگین ترین باران تهران می شود

محمدصادق رزمی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد