از غم و دلتنگی ام سر در گریبان مانده ام
در زمستانِ غمت در برف و بوران مانده ام
خفته ای در زیر خاک و من شدم آواره ات
ساکت و آرامی و من هم پریشان مانده ام
می شدی ارامشم وقتی تو بودی پیش من
ازغمت حالا ببین تنها و حیران مانده ام
زیر باران هر کسی با یار خود در زیر چتر
بی تو اما با غمت در زیر باران مانده ام
هر کسی با یار خود آرام و زیبا می رود
من ولی با رفتنت تنها و ویلان مانده ام
"محمدصادق رزمی"
یاد چشمانت بخیر در لحظه های رفتنت
با غم چشمان تو
احساس من هم مرده بود...