دختر دانشکده بی تاب و سوزانت شدم
من برای دیدنت مجنون و حیرانت شدم
درس و دانشگاه من تنها شده چشمان تو
از غم چشمان تو بیمار و ویرانت شدم
سر به زیر و ساکتم اما دلم بی تاب توست
من بسیجی بودم و مجذوب چشمانت شدم
در کلاسی که تویی من هم همیشه حاضرم
می نوشتی جزوه و من محو مژگانت شدم
ترم آخر می شوی در درس و در دانشکده
می روی اما ندانستی پریشانت شدم
می شود دانشکده از رفتنت همچون خزان
از خزان رفتنت من هم چو بارانت شدم
محمدصادق رزمی
سربه زیر و ساکتم اما دلم بی تاب توست