با همان آهِ دلم دستان خود ها کرده ام
در دلم من آتشِ عشقِ تو برپا کرده ام
گم شده احساسِ من در زیر باران از غمت
درد دوری از تو را در کوچه پیدا کرده ام
حس من نسبت به تو از چشم من پیدا شده
حس خود را با غمت اینگونه رسوا کرده ام
برف تهران می رسد آهسته بی دستان تو
دست خود را از غمت در جیب خود جا کرده ام
زیر باران می نویسم نام تو بر شیشه ها
با غمت این شیشه را مانند دریا کرده ام
محمدصادق رزمی
سلام. چرا بهار مرا ببخش رو حذف کردید؟ من خیلی دوسش داشتم