هنوز دلم گاه وبی گاه از تو یاد میکند دست خودم نیست، دستانم بی اختیار بر پیکر نحیف سیگارچنگ می اندازد هنگامی که به حرفهایت فکر میکنم...انگاه که سیگار ته میکشد واندک ارامشم نیز محو میشودخاطرات "تو" با بی رحمانه ترین شکل ،براین روح سردم هجوم میاورند....
هنوز دلم گاه وبی گاه از تو یاد میکند دست خودم نیست، دستانم بی اختیار بر پیکر نحیف سیگارچنگ می اندازد هنگامی که به حرفهایت فکر میکنم...انگاه که سیگار ته میکشد واندک ارامشم نیز محو میشودخاطرات "تو" با بی رحمانه ترین شکل ،براین روح سردم هجوم میاورند....
نیامدی ....با خیابان قدم زدم، همان مسیر همیشگی ، همه چیز خوب بود جز نبودنت...یک بوسه برای بدرقه، دوگام ، فاصله تابغض!!
فوق العادست